کد مطلب:29954 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:157

بنی اَوْد












بنی اَوْد، اعرابی از شاخه قحطانی (یمنی) بودند كه به پستی و پلشتی شناخته می شدند و دشمن امام علی علیه السلام و فرزندانش بودند.

آنان در جنگ صِفّین، در كنار معاویه[1] بودند و همواره با بنی امیّه و علیه اهل بیت علیهم السلام بودند.[2].

6292. فَرحةُ الغَریّ - به نقل از هشام بن سائب كلبی، از پدرش -:بنی اود را دیدم كه بدگویی به علی بن ابی طالب علیه السلام را به فرزندان و خدمتكارانشان آموزش می دادند.

در بین آنان، مردی از یاران عبد اللَّه بن ادریس بن هانی بود كه روزی بر حَجّاج بن یوسفْ وارد شد و سخنی گفت و حَجّاج به وی جواب درشتی داد.

وی به حَجّاج گفت:ای امیر! چنین نگو؛ زیرا در بین قریش و ثَقیف، فضیلتی متداول نیست، مگر آن كه در بین ما نیز همانند آن، وجود دارد.

حَجّاج گفت:فضیلت های شما چیست؟

پاسخ داد:هیچ گاه عثمان در جمع های ما بدگویی نمی شود و به بدی یاد نمی گردد.

حَجّاج گفت:این، فضیلت است.

مرد گفت:هیچ گاه در بین ما، خارجی دیده نشده است.

حَجّاج گفت:این، فضیلت است.

مرد گفت:در جنگ ها از ما، جز یك نفر همراه ابو تراب شركت نكرده است كه این كارش، او را از چشم ما انداخته و مُنزوی ساخته است و وی هیچ ارزش و منزلتی نزد ما ندارد.

حَجّاج گفت:این، فضیلت است.

مرد گفت:هر كس از ما كه بخواهد با زنی ازدواج كند، درباره او می پرسد كه:«آیا وی ابو تراب را دوست داشته و یا او را به نیكی یاد كرده است؟». اگر گفته شود كه این زن، چنین كرده است، از او دوری می گزیند و با او ازدواج نمی كند.

حَجّاج گفت:این، فضیلت است.

مرد گفت:در بین ما پسری به دنیا نیامده كه علی یا حسن یا حسین نامیده شود و نیز دختری به دنیا نیامده كه فاطمه نامیده شود.

حَجّاج گفت:این، فضیلت است.

مرد گفت:روزی كه حسین به سوی عراق آمد، زنی از قبیله ما نذر كرد كه اگر خدا حسین را بكشد، ده نفر شتر قربانی كند و هنگامی كه او كشته شد، به نذرش وفا كرد.

حَجّاج گفت:این، فضیلت است.

مرد گفت:از یك نفر از ما خواسته شد كه از علی برائت بجوید و او را نفرین كند. وی گفت:باشد؛ حسن و حسین را هم می افزایم.

حَجّاج گفت:سوگند به خدا كه این، فضیلت است.

مرد گفت:امیر مؤمنان، عبد الملك، به ما گفت:شما لباس زیر بالاپوش و یاران بعد از انصار هستید.[3].

حَجّاج گفت:این، فضیلت است.

مرد گفت:در كوفه، جز قبیله بنی اود، نمكین نیستند.

حَجّاج، خنده اش گرفت.

پدرم به من گفت:خداوند، ملاحت (نمكین بودن) را از آنان گرفت.[4].

ر. ك:ص 345 (شماری از دشمنان امام علی/حَجّاج بن یوسف).









    1. شرح نهج البلاغة:61/4.
    2. شرح نهج البلاغة:61/4.
    3. یعنی:برای خلافت اُموی، به منزله حامیان روزِ مبادا و پایدارترینْ یاران هستید. (م)
    4. فرحة الغریّ:22، بحار الأنوار:10/119/46.